حزب سابق "کمونیست کارگری" که امروز دیگر نه "کمونیست" است و نه "کارگری" در فاز "غریبی" است. هر روز یک دسته گل به آب میدهند. یک روز "اکس مسلم" میشوند. یک روز اعلام میکنند که خواهان اجرای مفاد "حقوق بشر" در ایران هستند. یک روز موسوی را در "کنار مردم" و "همراه مردم" قرار میدهند. روز دیگر اعلام میکنند که با رضا پهلوی "کشتی نمیگیرند". روز دیگر "رفراندم چی" میشوند و اعلام میکنند که حتی استقرار سوسیالیسم را به رفراندوم میگذارند. واقعا روی "ارو کمونیستها" را سفید کرده اند. این حزب امروز عملا دیگر یک حزب "چپ" حقوق بشرى است. اما شاهکار جدیدشان چیست؟
اخیرا مطلبی تحت عنوان "گزارشی از حضور در انجمن سکولارهای سبز ایرانی در تورنتو"، توسط بابک یزدی از اعضای کمیته مرکزی این حزب (حککا)، منتشر شده است. در این مراسم، بابک یزدی در قامت مفسرین بورژوازی و از قرار از سر دلسوزی پوپولیستی، به نقد این انجمن پرداخته و از آنان خواسته تا نامشان را از "انجمن سکولارهای سبز" به "انجمن سکولارهای ایرانی" تغییر دهند تا شاید امکان عضویت امثال بابک یزدی و به زعم ایشان "خیلی دیگر از دوستانش" در آن فراهم شود و البته پا را از آن هم فراتر نهاده و به آنان پیشنهاد داده است که: "شماها می توانید "حزب سبز ایران" را تشکیل دهید، احزاب سبز کشورها معمولا چیزی بین چپ و راست هستند و نقاط مشترکی هم با احزاب چپ و هم راست دارند، اگر چنین حزبی جدی و سراسری تشکیل شود شاید نکات مشترکی هم بین این حزب و حزب ما وجود داشته باشد که در آینده بتوانیم حول آن محورها بحث و گفت و گو کنیم". و این تمناى پذيرفته شدن در اردوى راست را هم در "روزنه" سایت اینترنتی شان درج کرده اند.
آنچه که حککا و عناصر رهبری آن را به همکاری با جنبشهای مدافع نظام ارتجاعی سرمايه دارى کشانده است، منافع سیاسی - طبقاتی مشترک این حزب با این جنبشهاست که تماما در نقطه مقابل منافع طبقه کارگر قرار دارد. این سیاستها تلاشی برای گسترش سکولاریسم در سطوح مختلف جامعه نیست. تلاشی برای ایجاد سازش سیاسی با جریانات راست و ملی – اسلامی است. در نگاهی به ادبیات سیاسی و عملکرد رهبری حککا در دوره اخیر به روشنی میتوان دید که این حزب تماما به مثابه یک جریان راست در طیف جریانات سرنگونی طلب عمل میکند. تحلیل هایشان، عملکردشان، قطعنامه ها و سخنرانی هایشان، یک اپسیلون به کمونیسم کارگری مارکس و منصور حکمت ربط ندارد. معنای سیاسی این پیشنهاد و "مشاوره" بابک یزدی، زمانی روشنتر میشود که آن را در کنار "قرار در مورد جمهوری انسانی"، "مانیفست انقلاب"، " قطعنامه انقلاب جاری" و مجموعه ای از مقالات و سخنرانیهای رهبری حککا در دوره اخیر گذاشت. مجموعه شان یک حزب راست در بسته بندی "چپ" را به نمایش میگذارد.
این حزب پرچمدار سازش میان جنبشهای متفاوت اجتماعی است. شاید حتی ذکر این سیاست از جانب انگلس برای این جریان دیگر غریب باشد. احزاب مارکسیستی و کارگری، بنابر خصلت طبقاتی و اجتماعی شان دارای اصول و مبانی ای هستند که به قول انگلس "اجازه ندارند که نه از ویگها، نه از توریها، نه از محافظه کاران و نه از لیبرالها طرفداری کنند، و حتی اجازه ندارند که به مفهوم امروزی، رادیکال هم باشند" و تخطی از این اصول پایه ای به معنی درغلطیدن به شرایطی است که امروز حککا، بدان دچار گشته است. مباحثی که خصوصا ظرف یکسال گذشته در حککا مطرح شده اند تماما در چهارچوب مانیفست احزاب لیبرال و حقوق بشری بورژوازی در غرب است که بدون هیچ پایه مستدل تئوریک و البته با تکیه به منافع طبقاتی غیر کارگری، در قالب قرارها و قطعنامه ها وعملکرد رهبری و فعالین حککا، خط سیاسی حاکم بر این جریان را ترسیم میکند. طبقه کارگر و احزاب کمونیستی کارگری دارای منافع طبقاتی خاص سیاسی و اجتماعی هستند که نه تنها هیچ همگونی ای با جریانات و گرایشات لیبرال و سکولار بورژوازی ندارد، بلکه نقاط تمایز این جنبشها از همدیگر را نشان میدهد، این حکم را تاریخ تخاصم طبقاتی و مصالح اجتماعی و سیاسی طبقه کارگر تعیین کرده است.
"انجمن سکولارهای سبز" یک جریان متعلق به جنبش اصلاح طلبی حکومتی و جنبش ملی – اسلامی است. نیروهای اصلی این جنبش را توده ای ها و اکثریتی ها و جریانات متعدد مدافع خجول رژیم اسلامی تشکیل میدهند. و البته اينها سکولار هم نيستند. اگر بودند از حکومت اسلامى دفاع نميکردند. سکولاريسم سنگر عقب نشينى شکست تزهاى اصلاح رژيم است. ما گفته بوديم که تلاشى سبز يک نتيجه اش رفتن تاکتيکى عده اى به سمت سکولاريسم است. سکولار سبز الاکلنگى است که چرخ سياست از هر سو بچرخد جواب دارد. اگر دوباره دوره حاج آقا موسوى شد که مجددا سبز ميشود. اگر همه چى کلا تمام شد راست سکولار ميشود. حکک ميگويد بيائيد يکسره راست سکولار شويد تا با هم عقد سياسى کنيم. اين سياستها راست روى در چهارچوب کمونيسم کارگرى نيست٬ وداع کامل با آن است. سياست معرفه کمونيسم کارگرى که حزب ما آن را نمايندگى ميکند٬ مبارزه برای سرنگونی انقلابی رژیم اسلامی و استقرار نظامی متضمن آزادی٬ برابری٬ رفاه و سعادت همگان یک جمهوری سوسیالیستی است. هیچ نقطه اشتراکى میان کمونيسم کارگرى و جریانات ملی – اسلامی موجود نیست. بحث با حکک برسر کمونيسم نيست٬ برسر اينست که حتى چهره يک جريان انقلابى طيف چپ را هم دارد از دست ميدهد و تماما به اردوى جریانات ناسیونالیسم پرو غرب و جریانات متفرقه ملی – اسلامی منتقل شده اند.
بابک یزدی به انجمن سکولارهای سبز پیشنهاد داده که کلمه "سبز" را حذف کنند تا ایشان با خیالی آسوده در این انجمن فعالیت کند. از قرار مشکل ایشان و حزب متبوعش با جریانات بورژوازی و سبز نه در خواستگاه طبقاتی آنها بلکه در اسم آنها و یا رنگ اسم شان است. انتقادی به محتوای اهداف و سیاستهایشان ندارند. چون هر کسى به هرچه انتقاد دارد همان را ميگويد. نفس ادعای سکولاریست بودن برای این جریان کافی است. مهم نیست که سکولارهاى راست طرفدار پنتاگون باشند یا متخجرينى مانند سروش و کدیور و مهاجرانی. کافی است ادعا کنند که سکولاریست اند. اهداف سیاسی و طبقاتی آنها مساله نیست. این سیاست حزبی است که سقوط کرده است. تغییر ریل داده است.
این حزب در مقابل گرایشات راست پرو غربی و سبزها بارها "آتش بس یک طرفه" اعلام کرده و شعارها و خواسته هایشان را در بسته بندی "سرخ" تکرار کرده است. در شانزده آذر پوستر سبز سفارش دادند و در شهرهای مختلف اروپایی به همراه این جریانات آکسیون مشترک گذاشتند. اینجا هم دعوایشان صوری و سلیقه ای و بر سر "رنگ" است. کاری به اهداف ضد کارگرى این جریانات ندارند. از قرار اگر همین انسانهای مشخص با همین اهداف و تعلق اجتماعی٬ "انجمن سکولارهای ایرانی" را تشکیل میدادند٬ مسئله شان حل بود. ناسيوناليسم چپ همين است و هميشه به همين نتايج ميرسد. طورى که ديگر تشخيص آنها با سلطنت طلب و توده اى تازه "دگر انديش" سخت ميشود.
اما این تقلاهای خجولانه و تحلیلهای سطحی دلایل پایه ای تری دارند. این حزب یکدفعه خواب نما نشده است٬ اتخاذ این سیاستهای راست ناشی از درک غلط معرفتی این جریانات نیست. برعکس ناشی از منافع مشترک اجتماعی و سیاسی شان با این جریانات است. بر سر منافع جنبش متفاوتی است که حککا دنبال میکند. این سیاستهاى غير کمونيستى محصول پروسه ای است که این حزب در دوران لیدری حمید تقوایی و شرکا طی کرده است و مشخصا از بعد از کنگره هفتم شان پوست انداختند و وارد این راه بدون بازگشت شدند.
اما شاید در پاسخ ادعا کنند که بابک یزدی یکی از اعضای کمیته مرکزی این جریان است که این مواضع راست را اتخاذ کرده است؟ در همین راستا باید پرسید: آیا حمید تقوایی هم یکی از اعضای رهبری این حزب است که خواهان قرار دادن موسوی در "کنار مردم" است؟ آیا مینا احدی هم یکی از اعضای رهبری این حزب است که خواهان اجرای مفاد "حقوق بشر" بجای آزادی و رهایی کمونیستی شده است؟ آیا اصغر کریمی هم یکی از اعضای رهبری این حزب است که به دنبال مواهب حمله نظامی آمریکا است؟ آیا محمد آسنگران هم یکی از اعضای رهبری این حزب است که به دنبال لو دادن آدرس آی پی کمونیستهای کارگری است؟ معلوم نیست چگونه تک تک این رهبری که هر کدام پرچم سبز و سه رنگ و سفید را بلند کرده اند٬ جمع شان باید "رادیکال و سرخ و کمونیستی" باشد؟ اين معما پاسخ ندارد.
واقعیت این است که این سیاستهای جریانی است که دیگر کوچکترین ربطی به مبارزات انقلابی طبقه کارگر و جنبش کمونیسم کارگری ندارد. سیاستهای جریاناتی از جنس چپ دمکرات و "عاقل" شده است. این حزب "حقوق بشری" است. حزب "اکس مسلم" است. این حزب تصميم سياسى اش را گرفته است. آگاهانه تلاش ميکند تصوير راست از خودش بدهد و همين سياستها را دنبال ميکند. جاى تاسف دارد که تعدادى که عمرى را براى کمونيسم جان کندند در چنين مهلکه اى گير کرده اند. ما بعنوان کمونيست چنين سرنوشتى را براى هيچ کمونيستى آرزو نميکنيم. اما ما نمیتوانیم جلوی شما را بگیریم. به قول منصور حکمت "کوکاکولا" تان را روی زمین دیده اید و شیرجه زده اید. ما هم چتری برای نجات شما نداریم. نباید اجازه داد که با نام حزبی که منصور حکمت بنیان گذاشت بیش از بازی کنند. اسمتان را عوض کنید٬ خیال ما را هم راحت کنید! *